سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نـــم نـــم ِ آفتـاب

بسم الله...
همیشه از این که بخوام یه سری وسایل خاص که برام معنی خاص تری داره و نگه دارم دوست داشتم انقدر که ممکنه بعضیاشون تو یه موقعیت خاص کمک م کرده باشن.
هیچ وقت به آشپزی علاقه نداشتم اما اسباب بازی های مخصوص آشپزخونه رو خیلی دوست داشتم و دارم ، درست از موقعی که مامان بدون ِ پرسیدن از من تو دیار ِ غربت گذاشتتشون همش ته ِ دل م یه حس ِ دلتنگی دارم!شاید بین اون وسایل ها دنبال روزهای بدون ِ دغدغه و پاک می گردم! البته این اصل در مورد عروسک و این ها صدق نمی کنه!
اما این روزها انگار معجزه اتفاق افتاده ، درست موقعی که خواب به چشمم نمی یومد و دل م دنبال ِ یه صدای قدیمی بود لالایی اومد به کمک م . یه سی دی که پر از لالایی های قشنگ ِ . انقدر که برای اولین بار داشتم گوش میدادم ناخود آگاه سرم رو گذاشتم رو میز و خواب م برد.هر چی از این خواب شیرین بگم نمی تونی حس کنی. هیچ چیز از لالایی هایی که بچگی برام می خوندن  یادم نیست اما این صدا و این شعر انقدر برام آرامش داشت ِ که همش دوست دارم بخون ِ!
بعضی اوقات لازم ِ دنده عقب بریم تو خاطرات واضح و خط خطی بچگی هامون!


نوشته شده در سه شنبه 89/4/15ساعت 3:28 عصر توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |


 Design By : Pichak