سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نـــم نـــم ِ آفتـاب

بسم الله...

شاید موضوع  تکراری به نظر بیاد که باید بیاد.اطرافمون کم نیست .خوب ِ اسمش رو بذاریم دغدغه.حالا شاید اون قدر هم برای خیلی ها مهم نباش ِ اما هر شخص برای خودش یک سری معیار ها و ارزش ها و خلاصش حریم داره. حالا ممکن ِ خیلی جاها این معیار ها گاهی تقریبا و گاهی تر کاملا نادیده گرفت ِشن!یکی از اون ها موسیقی تاکسی هاست که چند حالت داره:
*ممکنه شما کلا اهل موسیقی نباشی و اون آهنگ هایی که به اجبار میرن به سمت گوش ها رو نشنیده باشی و دفعات باز هم در  تاکسی نخواهی شنید.
*ممکنه شما اهل موسیقی باشی از نوع ِ همه جوره اماتو یه موقعیت حوصل ِ و حالش رو نداشت ِ باشی.
*ممکنه اهل موسیقی باشی اما سبک ِ خاص و شاید مخالف این نوع ِ که پخش ِ باشی.
 و ممکنه های دیگر(اینجا بحث موافق ها جا نمی گیره ،اونا کاملا مشخص ِ نه؟)
خب معمولا تحمل می کنن و صحبتی نمی کنن اما کی قرار ِ تشخیص بدیم آهنگ ِ مورد علاقه خودمون صرفا مورد پسند دیگران نیست؟خب اینجایه  بحثِ  دیگه هم پیش میاد و اون استفاد از مترو و بی آر تی و غیره ست که توی استان هایی به غیر از تهران که این امکانات وجود نداره وظیفه مردم در برابر اعتقاداتشون چیه؟ این موضوع فقط شامل ِ موسیقی نمیشه مسلم ِ اگه تو ماه  های جشن صدای ِ مداحی پخش بشه اصلا جالب و قشنگ نیست و کم از اون آهنگ نداره.
بیشتر صحبت من در مورد آهنگ های رپ ِ! چرا راننده ای به خودش اجازه میده وقتی یک خانم  اونجاست رکیک ترین آهنگ از ضبط ماشینش پخش بشه؟ اگه موقعیت باش
می تونی از ماشین پیاده شی و یا اگه نه مجبوری تحمل کنی . و شاید هندزفری و آهنگ و .... مورد ِ علاقت نقش ناجی رو بازی کنند. اما تمام این صحبت این رو می خواد
بگه که هر کس یه حقوقی داره و قطعا این مورد حق افرادیه که از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنن.اصلا بهتر نیست سلیقمون رو به هم تحمیل نکنیم و رادیو رو به
عنوان بهترین گزینه انتخاب کنیم؟
شاید این هم بَد نباشه،نه؟


نوشته شده در دوشنبه 89/4/28ساعت 3:42 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

پارسال عید بود.جاتون خالی خاندانی رفته بودیم یلاق! حوصله هامون که ته دیگشم تموم شد با بزرگترمون رفتیم ماسوله. جمع دخترونه بود 4 تا و نصفی! چشمتون روز بد نبینه از ماشین که پیاده شدیم نگاه ها خیره شد بهمون ُ دستمون رفت رو سرمون ، دنبال شاخ! اما نه شاخ داشتیم نه چیز عجیبی! 4 تا و نصفی شروع کردن به حرکت! از اونجا که به اون محیط آشنا بودیم از بزرگ تر جدا شدیم و شدیم بزرگ خودمون! هر چی بیشتر میرفتیم علامت سوالمون بیشتر می شد از نگاه ها! القصه از حرفا متوجه شدیم که بعله پوششمون براشون عجیب ِ! پدر ما رو به دخترش نشون داد گفت ببینشون!چه قشنگ ِ ، بعضی ها هم میگفتن آخی طفلیا! چند تا خانم هم بدون ترس! از ما شروع کردن به سوال کردن! اجبار بود؟ تعصب؟ سخت نیست؟ خسته نمی شید؟ و .... ، و جواب ما هم : از انتخاب ِ آزاده خودمون کاملا راضی ایم! بعله ، ما به خاطر حجابمون و چادری که بر سر داشتیم نگاه ها انقدر کنجکاو بود! کنجکاو بودن که بچه هایی از من کوچیکترن قشنگ چادرشون رو حفظ کردن ُرنگ دلخواهشون رو پوشیده بودن! این همه رو گفتم تا بگم چی شده که حجاب چند نفر تو سن های مختلف انقدر باید نگاه عجیب دنبالشون باشه؟ کی می خوایم باور کنیم گشت ِ ارشاد و چی و چی جوابده نیست؟ و کی میخوام دنبال راهکار ِ درست باشیم؟ کی می تونیم وارثان واقعی حجاب باشیم؟

پ.ن: حجاب فقط چادر نیست و به قول ِ دوستی حجاب بدون حیا هم وارد نیست!:)

 

 


نوشته شده در یکشنبه 89/4/20ساعت 10:17 عصر توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |


 Design By : Pichak